ای کاش مرا فرشی بود
تارش از تور سیمین
و پودش از نور زرین
و بافته در فردوس برین
در خور قدمهای آن یار نازنین
اما من مردی هستم حقیر
و از مال دنیا فقیر
و در چشم اهل دنیا
سزاوار تحقیر
بیانم در خور ستایش تو نیست
که مردی الکنم
تلگرام اکولالیا
اشعار منتخبِ روزانه را در کانال ما بخوانید
مرا فرشی نیست
تا در راهت بیافکنم
مرا تنها یک رویاست
و آن را در پایت می افکنم
گامهایت را بر رویایم بگذار
اما پایت را سخت بر آن مفشار
زیرا آنچه زیر پای توست
رویای من است
دیدگاهتان را بنویسید