اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

مشاهده لیست شاعران

سعاد الصباح

شبی با نامه‌هایت

امشب به ذهنم رسید نامه‌های قدیمی را باز کنم و بخوانم
نمی‌دانستم دارم با آتش بازی می‌کنم و با دست خودم قبرم را می‌کَنم!
بعد از یک دقیقه انگشتانم آتش گرفت.
بعد از دو دقیقه چراغ مطالعه‌ام شعله ور شد
بعد از سه دقیقه روتختی‌ام آتش گرفت
بعد از پنج دقیقه لباس خوابم سوخت و تنها تلّی از خاکستر از من بر جای ماند
نمی‌دانستم نامه‌های عاشقانه ممکن است به بمب‌های ساعتی تبدیل شوند که با دست زدن منفجر می‌شوند.
نمی‌دانستم جملات عاشقانه ممکن است شبیه چوبه‌ی دار شوند، نمی‌دانستم ممکن است آدم با خواندن نامه‌های عاشقانه‌اش زندگی کند و با بازخوانی اشان بمیرد…!

چه حماقتی کردم؟! درِ آتشفشان را پس از سالها گشودم و وارد ماجراجوییِ عجیبی شدم،
غول جادو را از چراغش آزاد کردم تا همه چیزم را نابود کند، النگوها و کتاب‌ها و وسائلم را
و مرا چون سیبی گاز بزند!
آیا ممکن است زنی با نامه‌های عاشقانه‌اش خودکشی کند؟یا خودش را زیر چرخ‌های ماشین بیندازد؟!
حروف جادوگر، واژه‌های دیوانه !
آیا ممکن است کسی با خونسردی تمام خود را در دریایی از خطوط آبی غرق کند؟؟!
این همان کاری است که من کردم، وقت باز کردن کشوها
و حافظه‌ام را آتش زدم و شیطان را بیدار کردم!
ای سفر کرده،که در همه جا حاضری
خواندن نامه‌هایت، قتلگاهی واقعی است
و اکنون این منم که از این قتلگاه بیرون می‌زنم
چون مرغی سرکنده !

اکولالیا | #سعاد_الصباح
ترجمه از #یداله_گودرزی

به اشتراک بگذارید :

دسته بندی ها سعاد الصباح

کسی مرا درآغوش نمی‌گیرد » « این همه گریه کی درونم انباشته شده؟

دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نمی شود

*

2 نظرات

  1. نمی دانستم نامه های عاشقانه ممکن است به بمبهای ساعتی تبدیل شوند که با دست زدن منفجر می شوند.
    زیبا

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×