آمادهٔ سفر
انبان پُر ز خشم و خطر بر دوش
می‌رفت
اما
چشمان ما چو آینه‌ها خیره مانده بود
در لحظه‌های بدرود
حتیٰ
آبی به روی آینه‌هامان نریختیم
رسم سفر همیشه نه این بود

اکولالیا | #قیصر_امین_پور