راه چه طولانی بود
از پا افتادم
گاهی از پا که میافتی
تن میدهی به خستگی
میایستی و میگویی: رسیدم
کجا رسیدی؟ میگویی: فهمیدم
چرا فهمیدی؟ خب، بله، شاید این را فهمیدی
که هیچکس هیچوقت به هیچجا نمیرسد. حقیقت این است
ولی حقیقت را نمیگویی. در جیب پالتو مخفیاش میکنی
کنار دستت، کنار سکوتت، کنار خستگیات
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.