اگر در پاییز می آمدی،
تابستان را جارو می کردم
با نیمی خنده، نیمی ضربه،
آنچه زنان خانهدار با مگسی میکنند.
اگر تا یکسال دیگر میدیدمت،
ماهها را بدل به توپهایی میکردم،
و در کشوهای جداگانه میگذاشتم،
تا زمانشان برسد.
اگر قرن ها تاخیر میکردند،
با دست میشمردمشان،
و آنقدر از آنها کم میکردم،
که انگشتانم به جزیره ون دیمنس* بیفتد.
که از من و تو میرسد،
مثل پوسته درخت به جایی پرتابش میکردم
و جاودانگی را مزه میکردم.
اما حالا، بیخبر از طول
بال نامطمئن زمان،
مرا میگزد، این جن زنبوری،
که نیشاش را برملا نمیکند.
*جزیره ون دیمنس یا تاسمانی در جنوب شرقی استرالیا قرار دارد و در اینجا دیکنسون به مفهوم سرزمین عجایب از آن استفاده کرده است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.