دیشب پادشاهی مهمانم بود
تمام جهانم را پیشکش حضورش کردم
سرزمین اندامم را
مزارع گیسوانم را
دریای چشمانم را
همه را به او تقدیم کردم
او با لشکری از لبانش آمده بود
ومن خودم را تسلیم مهمانی کردم
که پادشاه بزرگی از عشق بود
اکولالیا | #سهام_الشعشاع
ترجمه از #بابک_شاکر
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.