چگونه به استقبال این نفرین می‌روی فمینا؟
تا پیوستگی ذرات پراکنده‌ی این زندگی
با کدام ترانه‌ی جادویی خواهی رقصید
بر درگاه بامداد این روز نو؟
نفرین هزار ساله است این فمینا
نه روز دیگری در پیش است نه دنیای دیگری
زود باش برقص
با قدحی از شوکران
با خلخالی از آهن بر مچ پا
با غنچه‌های پر صدف هجاهای ترس‌خورده
میخ پوسیده‌ی تمام کتاب‌های مقدس را بیرون بکش
بر روی پاشنه‌های بلندت برقص
منشور طلایی زمین را حرکتی بده
در آشیانه‌ی حیوانات کرک دار
چون مار ظریف ستاره‌های سرد
بر صورت مادر خدایان چنبره بزن


نه روز دیگری در پیش است نه دنیای دیگری
با ناقوس‌های پرغرور تعظیم
آهنگ فریب هزار ساله را بنواز فمینا
ضرباهنگ کهنه‌ی درون
صدای گوشت مثله شده
سکوت نامنتظره‌ی کشش‌های درونی
کنار تو خواهند رقصید.

منتظر اشاره‌ی زمان سایه‌های سمبل‌ها مباش
چون سایه درون روشنایی بیا
چون جرعه‌های شربت‌های عسل
شراب ناب تضاد درونی
چون سرزمین سوخته در بخار تابستان بیا
بر ساحل برخورد عقل با جنون
بر بستر خدا
با پوششی از تورهای سیاه از درون مه بیا
در میان گل‌های مشکی
بر کف‌های عصبانی قابلمه‌های توری بیا
زود باش برقص
دیری است که مراسم شروع شده
با دست‌های جادویی‌ات ناقوسهای عشق را بنواز
ای فمینا، ای عروس دیوانه‌ی مدارا

برقص، در روز نخ‌های سیاه سنگ‌های براق
برقص، در فریادهای نفرین پرندگان باتلاق
برقص، در ستیزهای روزانه‌ی سربازی مستاصل
برقص، با آهنگ پرتپش زندگی‌های گمشده

نه روز دیگری در پیش است نه دنیای دیگری
بر سپیده دم روزی نو
فمینا
برقص

اکولالیا | #آیتن_موتلو
ترجمه از #صابر_مقدمی
* فمینا: الهه زنانگی