آنقدر که زل زدم به زیبایی
ذهنم از آن پر شده
خطهای تن، لبهای سرخ، اندام سوزنده
موهایی که انگار مجسمههای یونانی
همیشه زیبا حتی در پریشانی
طرهای ریخته روی سپید پیشانی
صور عشق، همانطور که شعر من میطلبید
در شبهام، پنهانی، دیداری
اکولالیا | #کنستانتین_کاوافی
ترجمه از #فرزانه_دوستی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.