اتاقی که در رویای من است
یک میز دارد، دو صندلی
و دیگر هیچ.
روی میز اما
یک رز است
و روی صندلیها
نشستهایم، من و تو.
روشنی پشت شیشهها
کنار میزند تاریکی را.
تاریکی، روشنی را کنار میزند.
در تاریکی، میدرخشد رز سفید برایمان،
هنگامکه با هم حرف میزنیم،
تو روی یکی صندلی،
من روی آن دیگری،
میز
مابین ماست.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.