توفانی عبوس
آسمان را دربر کشیدهاست
و از بورانِ برف گردابی بر آورده
گاه چون درندهای زوزه میکشد
و گاه چون کودکی میگیرد
لحظهای خَس و خاشاک را به بام کهنه میکوبد
و گاه چون مسافری مانده از راه
بر پنجره میزند
کلبهی کهنهی ما اما
تاریک و غمافزاست
بانوی پیر سرم!
چرا پای پنجره
چنین خموش نشستهای؟
خسته از غرش توفانی، ای دوست
یا که از وزوز دوک خویش
چنین به چُرت افتادهای؟
ای یار مهربان
به روزگارِ جوانی و بینواییام
بیا تا مِی بنوشیم
کو جام مِی؟
تا از فرط اندوه بنوشیم
بیشک
قلب
شاد و سرخوش خواهد شد
برایم نغمه سر کن
نغمهی مرغک آوازهخوانی را
که بر کرانهی دریا
آرام میزید
نغمه دخترکی را
که سحرگاهان
در پی آب میرود
توفانی عبوس
آسمان را در بر کشیده است
و از بوران برف گردابی بر آورده
گاه چون پرندهای زوزه میکشد
و گاه چون کودکی میگرید
لحظهای خَس و خاشاک را به بام کهنه میکوبد
و گاه چون مسافری مانده از راه
بر پنجره میزند
ای یار مهربان
به روزگار جوانی و بینواییام
بیا تا مِی بنوشیم
کو جامِ مِی؟
تا از فرط اندوه بنوشیم
بیشک
زندگی
جانی تازه خواهد گرفت.
مهر ۱۹, ۱۳۹۸ — ۲:۱۴ ب٫ظ
با سلام و با پوزش از ادمین عزیز
شعر « شامگاه زمستانی» که اینجا با نام (شب زمستانی) ترجمه شده و متأسفانه نام مترجم را هم به همراه ندارد، در زمان خودش شعر بسیار زیبا و گویایی بوده و از اشعار معروف پوشکین است. چنانکه به چندین زبان زنده برگردان شده و نیز بر اساس آن نقاشی ها و فیلم های کوتاهی ساخته و پرداخته آمده . بنابراین دریغ است چنین شعری که دارای یک مقطع زمانی است و بسیار هم خواننده دارد، با این برگردان ناقص و سرسری به روی صحنه ی سایت معتبری بیاید . این شعر دارای چهار بند کامل و مشخص است و مثل همه ی اشعار پوشکین دارای بند و بست های استواری است. در حالی که در ترجمه مانند یک پیکره ی ناقص مُثله شده به نظر می رسد./ من واقعاً از گذاشتن چنین پیامی بسیار متأسفم و باز هم از خوانندگان عزیزی که شعر را خوانده اند و می خوانند و به ویژه از ادمین محترم بسیار پوزش می خواهم . امیدوارم عزیزان این جسارت را مرا به تعصبم برای سلامت زبان و شعر و ادب و ترجمه ی فارسی ببخشند .
مهر ۱۹, ۱۳۹۸ — ۲:۲۸ ب٫ظ
سلام. ممنون خانم یغمایی عزیز. باعث خوشحالی است که این ایرادات را بر ما گوش زد می کنید. متاسفانه چون برخی از اشعار منتشر شده از سوی کاربران ارسال می شود امکان و مجال بررسی آن بر ما تا حدودی غیرممکن است. چنانچه ترجمهای دیگر از این شعر را سراغ داشته باشید، ممنون میشویم که معرفی کنید تا آن را جایگزین کنیم. با سپاس
مهر ۱۹, ۱۳۹۸ — ۴:۱۶ ب٫ظ
با سلامی دیگر باره
من خودم ترجمه ای از این شعر دارم و اصلاً چون به استخوان بندی و درونه ی شعر نزدیک بودم، کامنت اول را گذاشتم، اما از جهت اینکه در آن کامنت به ترجمه ایراد گرفتم، اکنون درست نمی دانم فرصت طلبی کنم و ترجمه ی خودم را بفرستم، بهتر است که این مجال به عزیزان خواننده داده بشود ، شاید آنها هم ترجمه هایی داشته باشند و بخواهند ارائه کنند.
با احترام بسیار
مهر ۲۰, ۱۳۹۸ — ۳:۳۷ ب٫ظ
دورد بر ادمین و خانم یغمایی، شعر ارسالی از کتاب «شعر روس: عصر طلایی و عصر نقرای» گردآوری و ترجمه آقای حمیدرضا آتش برآب بوده است. ایشان مترجم و پژوهشگر زبان و ادبیات روس هستند و دانشآموخته دانشگاه مسکو.
مهر ۲۱, ۱۳۹۸ — ۱۰:۰۵ ب٫ظ
ممنون آقای یزدانی عزیز بابت اضافه کردن توضیحات.
مهر ۲۲, ۱۳۹۸ — ۲:۵۰ ق٫ظ
جناب نامدار با درود
سپاسگزار از اینکه نام مترجم را دادید . و اما در مورد شعر باید اشاره شود که اشعار پوشکین دارای وزن و قافیه است و بندها و بخش های شعر معمولاً از نظر درونمایه با هم در ارتباط اند و صحنه ای یا داستانی را روایت می کنند . این شعر هم مثل همه ی آنهاست که به توصیف یک شامگاه زمستانی در یک کلبه بی رونق و فقیرانه می پردازد . راوی جوانی است که با مادر بزرگش حضور دارد و تقریباً شعر ساده ای است. نه استعاره ای در آن است و نه نمادی و چندان هم برای ترجمه دشوار نیست (صورت اصلی آن هم دقیقاً همین است).این برگردان خواننده را به این فکر می اندازد که ممکن است با شعر دیگری اشتباه شده باشد .
با پوزش و تشکر از ادمین عزیز