اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

مشاهده لیست شاعران

یانیس ریتسوس

انفجار سکوت

می خواست فریاد بزند.
دیگر نمی توانست.
کسی نبود که بشنودش؛
کسی نمی‌خواست بشنود.
از این رو او از صدای خودش می‌ترسید و آ ن را در خود فرو می‌خورد.
سکوتش منفجر می‌شد
تکه های بدنش به هوا پرتاب شده بود
با دقت تمام آنها را جمع می کرد
بی هیچ صدایی
در جاهای خودشان می‌گذاشت و فاصله‌ها را پر می کرد.

و آنگاه که از سر تصادف
شقایقی یا زنبقی زرد می یافت.
آنها را نیز جمع می کرد و بر پیکرش مرتب می نهاد.
مثل اینکه تکه های خود او هستندچنین بیخته و شگفت شکفته.

به اشتراک بگذارید :

دسته بندی ها یانیس ریتسوس

شب زمستانی » « محبوبم به گنجینه‌هایم بنگر

دیدگاهتان را بنویسید

2 نظرات

  1. با بستن کپی پیس فقط بازدیدتون میاد پایین بعد این همه سال سایت داری و وبلاگ داری اینو نفهمیدین

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×