نه
دیگر چنان پُر شور
دوستت نمی‌دارم
چرا که تابش زیبایی‌ات
برای من نیست
در تو
رنج‌های گذشته‌ام را
دوست می‌دارم
و جوانیِ از دست‌رفته‌ام را

هرچند گه‌گاه
نگاهْ مبهوت می‌دارم به چشمانت
آرام
و نهفته
مُدام با خود سخن ساز می‌کنم
اما نه با تو
که با قلب خود می‌گشایم
رازناکیِ سینه را

در سیمایت
سیمای دیگری را می‌جویم
در لب‌هایت
لب‌هایی که دیری‌ست خاموشند
و در چشمانت
آتشِ مرده‌ی چشمانی دیگر را.

از کتاب شعر روس عصر طلایی و عصر نقره‌ای