نرگسهای واقعی نمیخواهم، نه سوسن و نه گلهای سرخ واقعی
پسندم نمیآیند این آذینبندانِ معمول و مبتذل باغچهای
محزونم خستهام پریشان میشوم از مغزشان، زیبایی میراشان
کسالتبارند
گلهای مصنوعی بدهیدم – از شکوه چینی و فلز
نه میپلاسند و نه خراب میشوند، شکلهایی که پیری ندارند
گلهایی از باغهای پرجلالِ جایی دیگر
که منزل شکلها و سبکها و دانشها است
ادامه شعر