ای برگ
مرا با سبزی خود در آغوش بگیر!
من درخت برهنه ی پاییزم،
که می لرزم.
ای باران
مرا سیراب کن!
من ماسه های کویرم،
از سرزمین گرم و خشک.
باد الک می شود
با گذر از میان دستانم .
گرم کن مرا
ای تو که خورشیدی !
من از پیش ترها ، اینجا ایستاده ام !
پنهان شده در کلمات!
چون سایه ی درختان
بر چشمه های جوشان …
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.