آن­‌ها تفنگ­‌های پر از باروت را آوردند
آنان دستور این کشتار وحشیانه را صادر کردند
آن­‌ها این‌جا با خلقی مواجه شدند
گردآمده به حکم عشق و وظیفه
که سرودی می­‌خواندند.

دخترک با پرچمش فرو افتاد
و پسر، خندان، زخمی، در کنارش
مردم وحشت­‌زده، با درد و خشم
دیدند آنان را که بر خاک می­‌افتادند
و همان‌جا که کشتگان افتاده بودند
مردم پرچم­‌های‌شان را در خون زدند
تا آن را رو به دژخیمان دوباره بر پا دارند.

به خاطر این مردگان، به خاطر مردگان‌مان
مجازات می­‌خواهم!
برای آن­‌ها که بر خاک میهن خون ریختند
مجازات می­‌خواهم!
برای جلادی که حکم این کشتار را داد
مجازات می­‌خواهم!
برای خیانت­کاری که به قیمت خون دیگران بالا رفت
مجازات می­‌خواهم!
برای آن‌که فرمان مرگ داد
مجازات می­‌خواهم!
برای آنان‌ که از این جنایت دفاع کردند
مجازات می­‌خواهم!

نمی­خواهم دست خون‌آلوده‌شان را به سمتم دراز کنند
من مجازات می­‌خواهم!
نمی­‌خواهم سفیر من باشند،
نمی­‌خواهم حتی در خانه­‌شان راحت بنشینند
مجازات می­‌خواهم!
می­‌خواهم در همین مکان، همین میدان، محاکمه شوند
من مجازات می­‌خواهم!
من مجازات می­‌خواهم!

ترجمه از غزال طبری

شعر «دشمنان» از پابلو نرودا