در یک جیب پالتو ام مرگ و
در جیب دیگرش زندگی را گذاشتم

در یک جیب شادی و در جیب دیگر غم،
در یکی به سراغم آمدن و در دیگری از من فرار کردنت را

در یک جیب پالتو ام شجاعت و در جیب دیگر ترس را گذاشتم
یک طرف دوستانم و یک طرف دشمنانم را

چقدر چیزهای دوست داشتنی و نفرت انگیز در این دنیا وجود دارد…

در یک جیب پالتو ام عقلم را و در جیب دیگر قلبم را گذاشتم
اینگونه بود که توانستم قدم بزنم…