رقصید
پر زد، رمید
از سر انگشت او پرید
[سکه]
گفتم: خط

پروانهٔ مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پرپر زنان چکید؛ کف جوی پر لُجن.

تابید، سوخت فضا را نگاه‌ها
بر هم رسید
در هم خزید
در سینه عشق‌های سوخنه فریاد می‌کشید:
ـ ای یأس، ای امید!

آسیمه‌سر به‌سوی «سکه» تاختیم
از مرز هست و نیست
تا جوی پُر لجن
با هم شتافتیم
آنگه نگاه را به تن سکه بافتیم.

پروانهٔ مسین
آئینه‌وار! بر پا نشسته بود در پهنهٔ لجن!
و هر دو روی آن
خط بود
خطی به‌سوی پوچ، خطی به مرز هیچ

اندوه لرد بست
در قلبواره‌اش
و خنده را شیار لبانش مکید و گفت:
پس… آه، نقش شیر!؟
روئید اشک
خاموش گشت.

گفتم:
کُنام شیر لجن‌زار نیست، نیست!
خط است و خال
گذرگاه کرم‌ها
اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است
میعادگاه زشتی و پستی‌ست.

از هم گریختیم
بر خط سرنوشت
خونابه ریختیم.
ما هر دو باختیم
ما هر دو باختیم.