چشمانی که یکدیگر را در گوشه ی بازاری تلاقی می‌کنند
این چشمان درشت غریب چه رویایی به سر دارند

آه پاریس به خود می‌لرزد پس از بارانی که در آن بارید
پاریس پس از باران نیز دل‌انگیز است

در آبِ جوی‌ها دسته‌های گل راه افتاده‌اند
و برگ‌های رنگین‌شان پرپر می شوند

همیشه شوسه‌دانتن* را پیش چشم خواهم داشت
و پیاده‌رو‌های پارم* را زیر پاهای روسپیان

مردمان بی‌تفاوت، شامگاه و خودروها
توری سایه‌ها و ماجراها

سه قدم به سوی ترنیته* بر می‌داشتیم
و پس از شک و تردید، یکدیگر را ترک می‌کردیم

درهیاهوی ایستگاه سن لازار*
چرا این چشم‌ها از سر اتفاق می‌گریند

آه پاریس، پاریس، تو سرود نمی‌خوانی
بل سر را می‌گردانی و پاها را می‌کشانی

اینک وقت روشن کردن گاز است و بی‌احتیاطی‌ها
باغچه‌های وسط میدان‌ها مکان‌هایی است برای درد دل

اینکوقت روشن کردن گاز است
چرا تو این کار ار نمی‌کنی
و چرا پاریس خاموشی گرفت است

ترجمه از جواد فرید

از دفتر پاریس برایم جز الزا نیست / کتاب چشم های الزا – نشر نگاه

* Chaussee-d Antin خیابانی در منطقه نهم پاریس.
* Parme خیابانی در پاریس.
* Trinite بوستانی با کلیسایی به همین نام.
* Saint-Lazare یکی از ایستگاه‌های قطار پاریس.