من که امروز این سطرها را به آواز می خوانم
فردا جسدی معمایی خواهم بود
که در قلمرویی جادویی و بیبار ساکن است
بی پیش و پس و کی.
عارفان چنین میگویند.
میگویم که باور دارم
که من نه سزاوار دوزخم و نه در خورد بهشت
ولی پیشبینی نمیکنم.
قصهی هر آدم چون شکلهای آبی پروتئوس* جابهجا میشود.
سنوشت من چه هزار توی گمراهکنندهای، چه نور خیرهکنندهای
از شکوه و جلال خواهد شد
هنگامی که پایان این ماجرا مرا با تجرید غریب مرگ بازنمایی کند؟
میخواهم فراموشی ناب بلورین آن را بنوشم،
تا برای همیشه باشم، ولی هرگز نبوده باشم.
ترجمه از علی معصومی
از کتاب «رُز زرد» – گزینه اشعار – نشر نگاه
*پروتئوس: در اسطورههای یونان، ایزد آب و دریا و مظهر هر شی یا پدیدهی دگرگون شونده.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.