در ساحلِ آبیِ چشمان تو
بارانهایی است با درخششِ آهنگین؛
و خورشیدهایی سرگردان؛
و بادبانهایی
که سفر به بیکران را نقش میزنند.
در ساحلِ آبیِ چشمان تو
پنجرههایی رو به دریا گشوده است؛
و پرندگانی در کرانههای دوردست دیده میشوند،
در جستجوی جزیرههایی که هنوز آفریده نشدهاند.
در ساحلِ آبیِ چشمان تو
در تابستان برف میبارد؛
و قایقهایی پر از فیروزه [هست]،
[که] دریا را در خود غرق کردهاند، بی آنکه خود غرق شوند.