اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

صفحه 20 از 189

بیژن الهی

مَناعی

چه خبر؟ مرگِ عالَمی تنها، 
خاطرش خُفته، شاهدش سَفَری. 
جانِ جانان، کجا؟ ورای کجا. 
گوشه زد با ستاره‌ی سحری. 

چه خبر؟ مرگِ دل. گُلی ندمید 
تا به لُطفِ هوا، به گریه‌ی ابر 
از زمینْ رازِ آسمان نچشید. 
تازه شد داغِ لاله‌های طَرّی. 

چه خبر؟ مرگِ حق‌ْحق و هوهو. 
لال شد مرغ و نغمه رفت از یاد، 
تا که گُنگانِ ده‌زبانِ دورو 
نازْمستی کنند و جلوه‌گری. 

ادامه شعر

لویی آراگون

تو مرا پیدا کردی


تو مرا پیدا کردی مانند سنگریزه‌ای که آن را در ساحل جمع کنند
همانند چیزی غریب و گم‌شده که کس کاربرد آن را نداند
همانند خزه‌ای نشسته بر قطب‌نمایی که جزر و مد دریا به ساحل فکنده است
مانند مهی در کنار پنجره‌ای که جز اندیشه‌ی ورود به درون ندارد
مانند اتاقی به هم ریخته و نامرتب در مهمان‌خانه‌ای
مانند فردای چهارراهی پوشیده در کاغذهای چرب شادمانی ها
مانند مسافری بدون بلیط نشسته بر رکاب قطاری
مانند نهری روان در دشتی بر گردانده شده به دست مردمانی زشت کردار
همانند جانوری جنگلی حیران مانده زیر نور چراغ‌های خودروها
همانند شبگردی که در سحرگاهی رنگ‌باخته باز آید
همانند رویایی بد پراکنده در سایه‌ سیاه زندان‌ها

ادامه شعر

خورخه لوئیس بورخس

پذیرای فرسایش

پذیرای فرسایش
به قاطعیت شکوهمند خاک،
آهسته می‌کنیم صدایمان را
در عبور از ریشه‌های طویل مقابر،
که تلفیق روح و مرمر در آنها
وعده‌ی شکوه مطلوب مرگ است.
مقبره‌ها زیبایند،
به عریانیِ واژه‌های لاتین و تاریخ حک شده ی مرگ بر آنها،
همراهی مرمر و گُل
و میدانگاه‌هایی چون حیاط‌ها سرد
و دیروزهای بی‌شمار تاریخ
که خاموش و یگانه‌اند امروز.
سهواً به مرگ می‌دانیم آن آسودگی را
و بر این باوریم که «پایان» آرزوی ماست
حال آن که آرزوی ما بی‌اعتنایی است و خواب.

ادامه شعر

رافائل آلبرتی

در سینه‌ام

در سینه‌ام
دالان‌های فراخ باز شود
و تمام دریاها را در خود فرو برَد

پنجره‌های عریض
تمام خیابان‌ها را چراغان کنند

بام‌ها
باروها را برهم نشانند

شهرهای پَرت
از نو جان گیرند
قطارها زن و شوهرها را بردارند و
راهی شوند

ادامه شعر

رمکو کامپرت

این‌گونه که راه می‌روی

این‌گونه که راه می‌روی
بیرون از تخت‌خواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچ‌گاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

این‌گونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهانِ من
و گوش‌هایت بر زبانِ من
هیچ‌گاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

ادامه شعر

ناظم حکمت

اشتیاق

صد سال می‌شود که چهره‌اش را ندیده‌ام
دست دورِ کمرش نینداخته‌ام
در عمقِ چشمِ او تأمل نکرده‌ام
از روشنای اندیشه‌ی او چیزی نپرسیده‌ام
به حرارتِ شکم‌اش دست نساییده‌ام

زنی در شهری
صد سال است که انتظارِ مرا می‌کشد

روی یک شاخه‌ی مشخص جای داشتیم هر دوی ما روی یک شاخه
هر دو از همان شاخه فروافتادیم و جدا شدیم
زمانی به درازای صد سال
و راهی به درازای صد سال در میانِ‌ ماست

ادامه شعر

فرناندو پسوآ

به هیچ‌چیز نمی‌اندیشم

به هیچ‌چیز نمی‌اندیشم
و این امر بنیادین، یعنی هیچ
برایم دل‌پذیر هم‌چون هوای شب است
هوایی مطبوع در تقابل با روزِ چله‌ی تابستان

به هیچ‌چیز نمی‌اندیشم، و چه خوب!
به هیچ‌چیز نیاندیشیدن
یعنی داشتن روحی از آن خود و به تمامی
به هیچ‌چیز نیاندیشیدن
یعنی جزر و مد زندگی را
در خلوت خود زیستن
به هیچ‌چیز نمی‌اندیشم.

ادامه شعر

محمود درویش و ریتا
محمود درویش و معشوقه اسرائیلی‌اش ریتا با نام اصلی تمار بن عامی

محمود درویش شاعر فلسطینی که برای اشعار مهین پرستانه‌اش در باب فلسطین مشهور است. شعرهای محمود درویش آمیزه‌ی عشق و وطن در یکدیگر است. محمود درویش مدتی عضو سازمان آزادی بخش فلسطین بود ولی در اعتراض به پذیرش پیمان اسلو از آن خارج شد. اشعار محمود درویش در بین شاعران عرب به بیشتر زبان‌های جهان ترجمه یافته است.

عمران صلاحی

نام‌ات را بر زبان می‌آورم

نام‌ات را بر زبان می‌آورم
دریا بر من گسترده‌تر می‌شود
دریایی که ادامه‌ی گیسوان توست
کلام‌ات را سرمه چشم می‌کنم
آفتاب و ماه و ستارگان را
در آب‌ها می‌بینم
می‌خوانم‌ات
موجی بلند به ساحل می‌دود و دست می‌گشاید
صدفی پلک می‌زند
و تو در گیسوان‌ات می‌تابی.

محمود درویش

بر این سرزمین چیزی هست

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است:
تردید اردیبهشت
عطر نان در بامداد
آراء زنی دربارۀ مردان
نوشته‌های اِسخیلوس*
آغاز عشق
گیاهی بر سنگ
مادرانی برپا ایستاده بر ریسمان آوای نی
و خوف مهاجمان از یادها.

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است:
آخرین روزهای سپتامبر
بانویی که چهل سالگی‌اش را در اوج شکوفایی پشت سر می‌گذارد
ساعت هواخوری و آفتاب در زندان
ابری به سان انبوهی از موجودات
هلهله‌های یک خلق برای آنان که با لبخند به سوی مرگ پَر می‌کشند
و خوف خودکامگان از ترانه‌ها.

ادامه شعر
« شعرهای قدیمی‌تر شعرهای جدیدتر»

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×