برف جاده را بست
تو نبودی
در مقابل تو زانو زدم
با چشمانی بسته
به چهرهات دقیق شدم
کشتیها نمیگذرند
هواپیماها در پرواز نیستند
تو نبودی
در مقابلات به دیوار تکیه دادم
با دهانی بسته
حرف زدم،
حرف زدم،
حرف زدم.
تو نبودی
تو را با دست خود لمس کردم
دستهای من روی چهرهام بود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.