وقتی که تو را دوست میدارم
بارانی سبز میبارم
بارانی آبی
بارانی سرخ
بارانی از همه رنگ.
از مژگانم گندم میروید
انگور
انجیر
ریحان و لیمو.
وقتی تو را دوست میدارم
ماه از من طلوع میکند
و تابستانی زاده میشود
گنجشگان مهاجر باز میآیند
و چشمهها سرشار میشوند.
وقتی به قهوهخانه میروم
دوستانم
گمان میکنند که بوستانم!
وقتی که به تو عشق میورزم،
از تنام بارانی سبز میبارد؛
بارانی آبی
بارانی سرخ
بارانی به همه رنگ.
در پلکهایم،
گندم جوانه میزند.
انگور میروید؛
انجیر
لیمو
و ریحان.
وقتی که به تو عشق میورزم،
نیمهای از هِلال در تنام سر میزند.
تابستان زاده میشود.
گنجشک میآید.
[و] برکهها پُر میشوند.
آنگاه
وقتی در کافهتریا به دیدار دوستانام میروم؛
و کنارشان مینشینم؛
مرا مثل یک باغ میبیننند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.