بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است:
تردید اردیبهشت
عطر نان در بامداد
آراء زنی دربارۀ مردان
نوشته‌های اِسخیلوس*
آغاز عشق
گیاهی بر سنگ
مادرانی برپا ایستاده بر ریسمان آوای نی
و خوف مهاجمان از یادها.

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است:
آخرین روزهای سپتامبر
بانویی که چهل سالگی‌اش را در اوج شکوفایی پشت سر می‌گذارد
ساعت هواخوری و آفتاب در زندان
ابری به سان انبوهی از موجودات
هلهله‌های یک خلق برای آنان که با لبخند به سوی مرگ پَر می‌کشند
و خوف خودکامگان از ترانه‌ها.

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است
بر این سرزمین، بانوی سرزمین‌ها،
آغاز آغازها
پایان پایان‌ها
که فلسطین‌اش نام بود
که فلسطین‌اش از این پس نام گشت
بانوی من!
مرا، چون تو بانوی منی، زندگی شایسته است، شایسته است.

اسخیلوس یا اِشیل Eschyle بنیانگذار تراژدی یونان باستان، پدید آورندۀ نمایشنامۀ «ایرانیان» (که در آن شکست خشایارشاه را در حمله به یونان باز می گوید). اِشیل را با آشیل Achille قهرمان اساطیری یونان که در ایلیاد آمده نباید اشتباه کرد.