امسال کلاغان
سُفالهایند بر بام تابستان.
ترس، چون دستِ مردِ کور
به دنبال دستگیرهی در میگردد.
تو بر سنگ نشستهای
آرامی، چون خستهای
مهربانی، چون بسیار ترسیدهای
به سادگی فراموش میکنی چون که نمیخواهی به یاد داشته باشی
فراموش نمیکنی.
امسال کلاغان
سُفالهایند بر بام تابستان.
ترس، چون دستِ مردِ کور
به دنبال دستگیرهی در میگردد.
تو بر سنگ نشستهای
آرامی، چون خستهای
مهربانی، چون بسیار ترسیدهای
به سادگی فراموش میکنی چون که نمیخواهی به یاد داشته باشی
فراموش نمیکنی.
دسته بندی ها یانیس ریتسوس
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.