برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا بادگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا ناله ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون دُر یتیم
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آویزه گوش تو حکایت می کرد
پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم
بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقه صفت دوخته بر در کردم
جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی
گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پایمال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم
اکولالیا | #شهریار
مرداد ۷, ۱۳۹۸ — ۸:۴۹ ق٫ظ
با درود خدمت دوستان گرامی،
مصرع اول از بیت ششم و نهم این شعر هر یک، یک کلمه کم دارند و در صورتی که به صورت فوق خوتنده شوند وزن شعر به هم می ریزد.
۶- در و دیوار به حال “دل” من زار گریست…
۹- بعد از این گوش “فلک” نشود افغان کسی…
اگر صلاح می دونید، اصلاح کنید
با احترام
نوا مهربانی
مرداد ۷, ۱۳۹۸ — ۹:۲۴ ق٫ظ
نوای عزیز بسیار ممنون. ایراداتی که گزارش کردید اصلاح کردید.