اجاق جنگل کاغذی
جنگل گرسنه
زود خاموشی می‌گزیند.

اجاق دل، بی اعتنا می‌سوزد
واژه ها با زبانه‌های شعله
چهره مبدل عشق را برنمی‌افروزند.

خون کلمات من از چنگال کاغذهای گرسنه جاری می‌شود.
سکوت را می‌آزمایم
خاموشی را
بی خیالی را
خزه‌های تو، ستونهای شعرهای مرا می‌پوشانند.

واژه ای که صدایم را
از گزند تو و من برهاند
پیدا نمی‌کنم.


در نامه‌هایی که به نشانی شعر فرستاده شده‌اند، می نویسم:
اگر می‌یافتمت
آنگاه عشق
از عقد اخوت میان روح و جسم آگاه می‌شد.

خورشید و برف بر سرزمین دلم باریدن خواهد گرفت
و مرگ با صدای گمشده‌اش
راز بزرگ جدایی را نجوا خواهد کرد.

در پی فریاد جویبار
با جاری شدن زندگی
در قلب شهری تاریک
عشقبازی‌های من،
همیشه بوی تو را می دهد.

بر بازوان دروغ
کاغذ سکوت را بر می گزیند
و نور شیرین خورشید و
عشق را.

اکولالیا | #آیتن_موتلو
ترجمه از #صابر_مقدمی
از سایت خانه شاعران جهان