اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نویسنده: ادمین (صفحه 29 از 188)

سعاد الصباح

مشکل بزرگِ تو این است

مشکل بزرگِ تو این است، دوستِ من! 
که در حافظه‌ات 
افکارِ کهنه را انبار کرده‌ای 
و واژه‌های کهنه را 
و هر چه از پدرانت به ارث برده‌ای 
از گرایش‌های زورگویانه 
و عشق ِ ریاست 
تا تعدد زنان! 
مشکل بزرگِ تو این است 
که برخلافِ حرف‌های مدرنت 
مدرن نیستی 
و بر خلاف ادعایت 
معاصر نیستی 
و برخلاف سفرهای بسیارت 
خیمه‌ات را ترک نکرده‌ای.

ادامه شعر

نزار قبانی

کلمات / نزار قبانی

کلماتی که از تو می شنوم 
بَرَدَم تا به عالمی بی نام 
کلماتی نه از قبیلۀ صوت 
کلماتی نه از قبیل کلام 

بردم زین خرابه تا خوابی 
که در او هر‌ چه هست آباد است 
بردم تا به اوج بی خویشی 
همچو برگی که در کف باد است 

کلماتی ز تار‌ و پود حیات 
کلماتی که جان به تن بخشد 
خرقۀ مردی ام بگیرد و پس 
خلعت سبز زن به من بخشد 

ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

ماه مِی

مثل این است 
که بر سرشهر کلاهی است ،
آراسته،
با چند شاخه ی تازه سبز ! 
مثل این است 
که باغ بزرگ ، 
شهر را در آغوش کشیده است ! 
و در این حال و هوای شهر، 
خواهر بلند بالای من، 
مشتی از لبخندهای زیبایش را 
بر شاخه‌های
درختان شاه بلوط آویخته! 
لبخندهایی تازه‌تر ، 
سبزتر،و لطیف‌تر !

ادامه شعر

فریدون مشیری

بگذار سر به سینه‌ی من تا بگویمت

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

ادامه شعر

پابلو نرودا

تبعید / پابلو نرودا

میان کاخ‌ها با سنگ های خسته،
کوچه‌های پراگ با زیبایی‌هایش،
میان خنده‌ها و جلادان سیبری،
میان کاپری و آتش روی دریا،
میان عطر تلخ اکلیل کوهی،
عشق، عشق نهایی و اصلی
در آرامشی سخاوتمند
به زندگی‌ام بسته شد
در حالی که
بین دو دست دوست
و در سنگِ روحم
سوراخ سیاهی کنده می‌شد
و آنجا در دوردست، میهنم می‌سوخت
صدایم می‌زد، انتظارم را می‌کشید
وامی‌داشت تا زنده باشم
حفظ کنم خودم را و رنج بکشم.

ادامه شعر

سیلویا پلات

جراحت

سیلی از رنگها در یک نقطه ،
بنفش مات.
بدن بیجان ،
شسته شده و پریده رنگ،
همچون مروارید.
در حفره یک صخره،
گویی موجها با وسواس ،
تمام دریا را در آن گودال
به چرخش وامی‌دارند.
نقطه کوچکی به اندازه یک حشره،

ادامه شعر

پابلو نرودا

زخم‌ها / پابلو نرودا

شاید این دردِ عشق پنهان بود، شاید شک بود یا رنجِ به شک آلوده،
شاید ترس از زخمی بود که می‌توانست در پوست تو راه یابد همچنان که در پوست من،
و نیز گذاردن قطره سرشک گزنده‌ای بود روی پلک‌های آن کسی که دوستم می‌داشت،
به یقین، ما نه آسمانی با خود داشتیم، نه سایه‌ای و نه شاخه‌ی آلویی سرخ با میوه‌ها و شبنم‌هایش،

ادامه شعر

ویسلاوا شیمبورسکا

عشق اول

همه می‌گویند ،
عشق
اول بهترین است !
افسانه‌ای
و خیال انگیز،
برای
من  ، اما ، این گونه نبود !
بین
ما  حس مبهمی بود و  شاید هم نبود !
جرقه
ای که روشن و خاموش شد.
حتی
، دستهایم نلرزید !
وقتی
ریسمان یادداشت‌های کوچک ،
یا
روبان یک دسته از نامه  را گشودم!
تنها
ملاقات ما
بعد
از این همه سال
گفتگویی
سرد
درکنار
یک میز و دو صندلی بود !

ادامه شعر

ترانه‌ها

او از جای دیگری است / Elle est d’ailleurs

ترجمه ترانه Elle est d’ailleurs

	

ته چشمانش از آن نورهایی دارد که یا کور می‌کند و یا عاشق
ژست‌ها و عطری دارد که یا دیوانه می‌کند و یا اسیر
و در اعماق قلبش برای من روشن است، که او از جای دیگری است

از این رفتارهایی دارد که چیزی نمی‌گوید
و پس از خاطرات حرف می‌زند
این روشی که راه می‌رود
هنگامی که می‌خواهد پیش قصاب برود
وقتی که تا حد فهم من خود را بالا می‌آورد
برای من روشن است، که او از جای دیگری است

ادامه شعر

خسرو گلسرخی

خفته در باران

دستی میان دشنه و دیوار است؛
دستی میان دشنه و دل نیست.

از پله‌ها
فرود می‌آیم
اینک بدون پا.
لیلای من همیشه
پُشتِ پنجره می‌خوابد
و خوب می‌داند
که من سپیده‌دمان
می‌آیم بدونِ دست
و یارای گشودنِ پنجره
با من نیست.

شن‌های کنارِ ساحلِ «عمان»
رنگ نمی‌بازند،
این گونه‌ی من است
که رنگِ دشتِ سوخته دارد.

ادامه شعر
Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×