سبزه نرم است و انبوه
زیر شاخههای سر خم کرده
از بار میوه و شکوفههای سپید؛
بوی مستی زا بسی سنگین است
و سایه دلپذیر. آنجا دراز میکشیم؛
خوابی خفیف در خون جریان مییابد.
و شاخهها سرفرود میآورند، خم میشوند،
و شما را با سایشهای طولانی نوازش میکنند
نوازش کنان آهسته از روی زمین
بلند تان می کنند؛
و درخت شما را میان بازوان نیرومند خود می گیرد،
درختِ شادمان و لرزان
که در روشنی می درخشد.
بر پیکرتان می پیچد و در هوا تابتان می دهد،
و آدمی خود او میشود، شیره ی او،
نیروی بارور او می شود، و بخود می لرزد
و میان گلهای نو رسته اش، میوه هایش
میان هزاران برگ سبک، نفس به نفس اش می دهد
زمین را عطرآگین میکند.
و مانند میوه ای که از درخت فرو می افتد،
میوه ای سنگین و ارغوانی،
میان سبزۀ انبوه،
از لابلای شعاعهای خورشید بیدار می شویم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.