امید چونان پرنده ایست
که در روح آشیان دارد
و آواز سر میدهد با نغمهای بیکلام
و هرگز خاموشی نمیگزیند
و شیرینترین آواییست که
در تندباد حوادث به گوش میرسد
و توفان باید بسی سهمناک باشد
تا بتواند این مرغک را
که بسیار قلبها را گرمی بخشیده
از نفس بیندازد
من آنرا در سردترین سرزمین شنیدهام
و بر روی غریبترین دریاها
با این حال؛ هرگز؛ در اوج تنگدستی
خرده نانی از من نخواسته است
خرداد ۳, ۱۳۹۹ — ۸:۲۸ ب٫ظ
عجب ترجمهی زیبا و وفاداری! مترجم کیست؟
خرداد ۱۰, ۱۳۹۹ — ۱۱:۱۴ ق٫ظ
سلام. شیرین گرامی متاسفانه نام مترجم را به همراه شعر ارسال نشده بود. چنانچه شما نام مترجم را می دانید یادآوری کنید تا بیافزاییم. سپاس