اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "بوسه" (صفحه 3 از 12)

یدالله رویایی

وقتی که باز می‌آیی

وقتی که باز می‌آیی
نام تو را
تمام جهت‌ها
رسم می‌کنند
و در گذار دامن تو دانه‌های شن
بر ریشه‌های پیدا
پیراهن عبور شعاع
می‌پوشد
پیشانی تو وسعت شیشه است
وقتی که بازمی‌آیی
و هر درخت، بوسه است
وقتی که مفصل تو ملاقاتی است
بین صفات باد و تکبیر توفان
و در هوای ده‌کده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را
محدود می‌کند

ادامه شعر

ناظم حکمت

روزهای خوب را خواهیم دید

بچه‌ها!
روزهای خوب را خواهیم دید
روزهای آفتابی را خواهیم دید،
موتورها را
در آبی آب‌ها براه خواهیم انداخت، بچه‌ها
و در آبی‌های روشن خواهیم راند.

آخرین چرخ دنده‌ها را ( آیا ) بکار انداخته‌ایم
شماره انداز، صدای موتور …
آی … بچه‌ها، چه‌کسی می‌داند
چه معرکه‌ای‌ست
۱۶۰ مایل را با بوسه پیمودن!

ببینید!
اکنون برای ما
جمعه‌ها، در بازارها باغچه‌های پر گل هست
در جمعه‌های تنهایی، در بازارهای تنهایی …

ادامه شعر

فدریکو گارسیا لورکا

دختر روستا

آسمان بر باد خواهد شد:
دختر روستا،
به زیر درخت گیلاس،
سرشار از فریادهای سرخ،
در حسرت توام
تو را آرزومندم.

آسمان رنگ خواهد باخت…
گر تو درک می‌کردی این،
با گذارت، در پس درخت
مرا بوسه‌ای می‌دادی.

نصرت رحمانی

در عطر عشق

و آب بود که می‌رفت
کوچه خلوت بود.

صدای قلب تو آری،
صدای قلب تو پاشید بر در و دیوار
و عطر سوختن اشک و عشق و شرم و شتاب
میان بندبند کهنه‌ی دیوار آجری گُم شد.

فضای کوچه‌ی میعاد
طنین خاطره‌ی ضربه‌های گام تو را
به ذهن منجمد سنگ‌فرش امانت داد.
و آب بود که می‌رفت…

ثقیل می‌آید. چرا؟
که سنگ کوچه‌ی بی‌انتظار اگر بودی
سخن روال دگر داشت.

ادامه شعر

پابلو نرودا

با تو چنان می‌کنم

دوست‌ات دارم
و
شادمانی من
می‌گزد لبانِ نرم تو را.

گرانه و سنگین بود
این
به من عادت کردن‌ات.

عادت به روح منزوی و وحشی من
و نامم
که از آن گریزان‌اند همه.

ادامه شعر

سید علی صالحی

آرزو کن آن اتفاقِ قشنگ رُخ بدهد

من چه زود می‌میرم
از شنیدنِ یک لبخند!

آگاه است او
از او که مثلِ من است.

از آلودگی به دور، از تاریکی به دور، از توطئه به دور!
چشم‌ها را یک لحظه ببند
از کلماتِ ساده‌ی عجیب و ارزانِ خودمان بخواه!
آرزو کن!
آرزو کن آن اتفاقِ قشنگ رُخ بدهد
رویا ببارد
دختران برقصند
قند باشد
بوسه باشد
خدا بخندد به خاطرِ ما!
ما که کاری نکرده‌ایم.

ادامه شعر

پابلو نرودا

بر فراز سکوت عاشقانه‌ی ما

صبح
سرشار از طوفان است.
در قلب تابستان.

ابرها
چون دست‌مال‌های سپید وداع
عبور می‌کنند.
و باد، در دست‌های رونده‌ی خود
تکان می‌دهدشان.
قلب باد
بر فراز سکوت عاشقانه‌ی ما
بی‌شمار می‌کوبد.

ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

در میان دستان عاشق تو

در میان دستان عاشق تو،
من فقط نوای خش خش ،
برگ‌ها هستم.
 بوسه از لب های گرم تو،
عطری برمی‌انگیزد 
که  مرا می‌گوید ؛ تو با من می‌مانی.
عطری برمی‌انگیزد 
که مرا می‌گوید ؛  شب  ما می‌گذرد.

ادامه شعر

تس گالاگر

مختصر دعوتی با لحنی آرام

حتا پرندگان نیز ، یکدگر رایاری می رسانند…
بیا نزدیک تر،
نزدیک تر…
یاریم کن تا بوسه ات برچینم.

فرناندو پسوآ

جوان جان باخته در من

اینک، بر فراز چروک پیشانیِ کوتاهم، 
دیگر سپید می‌گردد موی آن جوانِ جان باخته در من. 
امروز دیگر چندان فروغی ندارند چشمانم. 
و دیگر روا نیست بر لبانم،
سهمی از بوسه ها. 
اگر که اینک نیز دوستم میداری،

ادامه شعر
Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×