بیدار شو دلم
زمان جدایی فرا رسید
باد سیلی میزند
بر تن لرزانم
شبها بلند هستند؟
یا من فقیرم؟
که با نان و شعر و شراب
روزگار میگذرانم
بیدار شو دلم
زمان جدایی فرا رسید
بگذار مرگ هم بمیرد
و من آخرین مرده باشم
کوچه مانند یک گره
به دور گردنم پیچیده است
آنان که اشتباه زندگی کردند،درست خواهند مرد
این است قانون من
فروردین ۳۱, ۱۳۹۸ — ۱۲:۱۶ ب٫ظ
ترجمه عالی بود