گام می‌زنم، 
گام می‌زنم و در ‌پی‌ام ستاره‌ها 
سوی اختران روزِ دیگری 
گام می‌زنند. 
از گدازِ رنج تیره 
مرگ و 
رازها و 
آنچه زنده می‌شود 
گام‌های من 
کشته می‌شوند و خون من 
زنده می‌شود. 

این منم که راه او هنوز 
ناسپرده مانده است و 
هیچ طالعی برای او رصد نکرده‌اند. 
گام می‌زنم به سوی خویش 
سوی روز دیگری و گام می‌زنند 
در پی‌ام ستاره‌ها